فریاد!
یاران فریاد!
نه از دیده و دل...
نه!
ما عشق و عاشقی را نیز بر دیوار بین هست و نیست
با دست خود در جرزش به خاک سپردیم
فریاد!
که با سکوت خود
انکبودها را در کشتار شاهپرکها یاری دادیم
به گودی خزیدیم
با پوششی به ضخامت فاصله اسارت و آزادی
همه جا سکوت شد
ما پنداشتیم
شهر در امن و امان است
...
و چه بیهوده
در انتظار صبحی نشستیم که از آغاز سرخ بود
فریاد یاران !
فریاد !
Oxevi 1 maj-12
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar