بهشتت را نمیخواهم
نمیخواهم ترا، دینت و هرچه در کتابت هست
شهوتت قدرت، قدرتت شهوت
و آن اشکی که میریزی همه نیرنگ، همه طرفند
نمیخواهم این روزها که خونند و خاکستر
رعب و تازیانه، زخم و زندان... نه
بهشتم را که دوزخ کرده ای
رنگ و روز میخواهم
اشک شوق
...
... مردمی دیگر
Äggkläckning och andra bestyr
5 år sedan
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar