lördag 18 februari 2012

بهشتت را نمیخواهم

بهشتت را نمیخواهم

نمیخواهم ترا، دینت و هرچه در کتابت هست

شهوتت قدرت، قدرتت شهوت

و آن اشکی که می‌ریزی همه نیرنگ، همه طرفند

نمیخواهم این روزها که خونند و خاکستر

رعب و تازیانه، زخم و زندان... نه

بهشتم را که دوزخ کرده ای

رنگ و روز می‌خواهم

اشک شوق

...

... مردمی دیگر

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar